محل تبلیغات شما

تو توی راه برگشتی الان . و من نشستم اینجا تو اتاقم . خلاصه کنسرت حامی میبینم (گوش میدم) و به زندگی لبخند میزنم متقابلا . 

سه روز خیلی خوب رو گذروندیم . سر و کله زدیم حرف زدیم چرخیدیم و راه رفتیم و راه رفتیم و راه رفتیم . انقدر که پا درد گرفتیم:) ولی . لذت داشت همه همش . همه همه اش لذت بخش بود . و حاضرم همه همشو بارها زندگی کنم . 

از روز اولش که از چهارراه ولیعصر شروع شد و کشیده شد تا پارک هنرمندان و بعدش اون صبونه بانمک توی اون رستوران گیلکیه :) . بعدش که باز رفتیم تااا مدرس واسه دفاع رفیقت و باز ازونجا که توی گیشا در به در دنبال کافه جدید میگشتیم :) و دیدن مهری :) 

روز دومش که پشت در ازمایشگاهتون موندم:) فیلم دیدیم و حرف زدیم و چرخیدیم و لینکهای دانشگاه ها رو نگاه کردیم :) و عصرش:) پیاده از دانشگاهتون تااا سر بهشتی اومدیم:) با اون شیرینی فروشیه و قهوه ها و شیرینی های خوشمزه ای که خوردیم:) و بعدش که با تاکسی و پیاده من سر خیابونمون ازت جدا شدم و توام رفتی پیش رفقات :)
ولی روز سومش . که از همش دبش تر بود . :) خواب موندم :) اومدی سر کوچمون دنبالم:) با اون هوای معرکه:) کل یوسف اباد رو تا سر بهشتی رفتیم پایین:) سوار شدیم رفتیم طالقانی ولی پیاده از اونجا تا چارسو رفتیم . و حرف زدیم و خوابیدیم و ارامش گرفتیم و همه چیز:) . بعدش تا چهارراه استانبول:) باقالی پلو با گوشت و ته چین :) بعدش ازونا بهتر . یه چایی دبش خوشمزه دلچسب کنار خیابونی پشت پلاسکو:)با زمینی که خیس بود از بارون و بخاری که از چایی هامون بلند میشد:) هی هی :) بعدش قدم قدم تا میدون فردوسی و دوباره از اونجا تا چهارراه ولیعصر و کافه قدیمیمون :) و حرف و حرف و حرف . 

قلبهایی که تو این سه روز هی به هم نزدیکتر و نزدیکتر شد تا بشه بیشتر یکی شد:) تا بشه آروم گرفت تا بشه برای همیشه ایمان داشت . تا بشه دنیا رو روشنتر و واضح تر دید . تا بشه ترسا و هیجان ها و همه چیز تنظیم بشن و برن سر جایی که باید باشن . 

ما . در آستانه سه سالگیمون . بلوغی رو تجربه میکنیم که در کلام نمیگنجه . ایمان و آرامشی رو حس میکنیم که نمیشه با چیزی عوضش کرد . 

ما . در آستانه سه سالگیمون . فارغ از فاصله فیزیکی نزدیک بودن به هم رو تجربه میکنیم . 

ما . در آستانه سه سالگیمون . میتونیم از شدت افتخار و سر بالا گرفتن برای این رابطه سرمونو به آسمون برسونیم :) 

ما . در آستانه سه سالگیمون . تعبیر جدیدی از عشق ، ایمان، آینده و خودمون داریم . تعبیری که نشون میده این راه چقدر به همه سختی هاش میرزیده . 

من . به تو افتخار میکنم که کنارم بودی این مدت رو . من . بهترین روزهای زندگیمو کنار تو گذروندم . توی همین خیابون گردی ها و چرخیدن ها و قدم زدنها و تهران رو با قدمهامون وجب کردن ها . من . خوشحالم که تو کنارمی . با همه سختی هاش . با همه مشکلات ریز و درشتش . با همه گاهی زشتی ها و سختی ها و عصبانیت هایی که از هم دیدیم و به هم تحمیل کردیم . با همه سفت و سخت بودنهامون گاهی . با همه خودخواهی هامون گاهی . با همه همش. هنوز خوشحالم که انتخابت کردم . خوشحالم که این رابطه دو طرفست . و طرف دیگه اش تویی:) 

میریم که راه جدیدی رو شروع کنیم . راهی که نمیدونیم چقدر طول میکشه . که نمیدونیم تهش کجاست . که نمیدونیم به کجا ختم میشه . ولی . راه ماست . داره داد میزنه هر روز که راه ماست . میریم که ازش پایان خوب بسازیم . که ازش مسیر خوب بسازیم. که از تو دلش دنیامونو بکشیم بیرون دنیای بزرگ خودمونو بکشیم بیرون و مأمن امن خودمونو بسازیم . میریم که آدمای جالب تری بشیم . آدم یک سال بعد ما با آدم امسالمون قطعا فرق میکنه . قطعا کلی تجربه جدید داره . قطعا کلی توانمندتر از الانه . و قطعا قطعا خوشحالتر و راضیتره از خودش . 

راه ما داره صدامون میزنه . شمارش مع شروع شده . تا اینجاشو با هم اومدیم . و بقیشم کنار هم میریم .

 اینجا دنیای ماست :) بیا بیشتر از این مال خودمون بکنیمش:) 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها